
امروزه رسیدن به موفقیت در هر زمینهای به خصوص موفقیت شغلی دغدغه ذهنی بسیاری از افراد هستش. کمتر کسی پیدا میشه که از رسیدن به موفقیت بیزار باشه و دوست نداشته باشه موفق بشه. اما یکی از عوامل مهمی که برای رسیدن به این موفقیت خیلی مهم و تاثیرگذار هستش اینه که شما برای انجام کارهاتون انگیزه و دلیل کافی داشته باشین.
ما در مجله آبی و این مقاله درباره انگیزه و نیاز به موفقیت، صحبت کردیم. اگر شما هم مثل خیلی از افراد به دنبال موفقیت هستین، این مقاله رو تا آخر بخونین. با مطالعه این مقاله انگیزه در شما ایجاد میشه و ایجاد انگیزه اولین راه برای رسیدن به موفقیته!
انگیزه و دیوید مک کللند
این که انسان از چه چیزها و یا چه کسانی انگیزه میگیره، یک سوال قدیمیه که نظریهپردازان زیادی هم در این زمینه اظهارنظر کردن و کتابهای زیادی هم در این باره به چاپ رسیده. در این کتابها نظریههای انگیزشی زیادی برای رسیدن به موفقیت وجود داره! از بین این نظریهپردازان، نظریههای دیوید مک کللند هستش که مورد توجه بسیاری از افراد مخصوصا مدیران کسب و کارها قرار گرفته.
نظریههای مک کللند یکی از نظریههایی هستش که به دنیای کسب و کار راه پیدا کرده و باعث موفقیت شغلی بسیاری از افراد شده. میتومیتونیم بگیم که ستون اصلی شرکتها و سازمانها اغلب انگیزه افراد در کسب موفقیته!
مک کللند سه نیاز رو به عنوان نیازهای اصلی در انسانها شناسایی کرده که با تقویت این نیازها میشه به موفقیت از جمله موفقیت شغلی دست پیدا کرد. ایشان معتقدن که همه ما این سه نیاز رو در درون خودمون داریم. این سه نیاز شامل؛ نیاز به قدرت، نیاز به رابطه، نیاز به موفقیت میشه! ما در این مقاله میخواهیم درباره نیاز به موفقیت صحبت کنیم.
تعریفی از نیاز به موفقیت
بهتره که از همین ابتدا اول درباره نیاز به موفقیت یک توضیحی داده بشه. نیاز به موفقیت یعنی؛ فرد دوست داره مدام به موفقیت برسه. یعنی دوست داره برای خودش هدفگذاری کنه، تلاش کنه و به این هدفها برسه. از نظر مک کللند، نیاز به موفقیت یعنی، فرد دوست داره یک فعالیت رو خیلی بهتر از کسانی انجام بده که قبلا این کار رو انجام دادن!
مدیران موفق در کسب و کارها این نیاز رو در خودشون تقویت کردن و به خاطر همینه که به موفقیت شغلی دست پیدا کردن.
این مدیران موفق کارهای تیمی رو دوست ندارن و معمولا کارهای فردی رو به کارهای تیمی ترجیح میدن. این افراد معتقدن که عملکرد ضعیف و یا عدم مسئولیت پذیری حتی یک فرد در کارهای تیمی، اونها رو از موفقیت دور میکنه و به عبارتی مانعی میشه برای رسیدن به موفقیتشون.
این افراد پول رو انگیزهای برای موفقیت شغلی نمیدونن و معتقدن پول فقط میتونه میزان موفقیتشون رو نشون بده! مثلا مدیران زیادی هستن که دوست دارن ماهانه میلیاردها تومن درآمد داشته باشن. نه برای این که این پولها رو خرج کنن بلکه برای این که مطمئن بشن موفق شدن.
افرادی که حس نیازشون به موفقیت بیشتره، زودتر هم به موفقیت میرسن. اگه مدیران کسب و کارها از افرادی که این حس رو در خودشون تقویت کردن استفاده کنن، بی شک در کسب و کارشون به موفقیت دست پیدا میکنن. حالا باید ببینیم ویژگی افرادی که این نیازشون رو تقویت کردن چیه؟
ویژگی کسانی که تمایل به دست آوردن موفقیت در آنها بسیار زیاد است چیست؟
اهل برد و باختهای خیلی سنگین نیستن: افرادی که نیاز به موفقیت درونشون تقویت شدست معمولا موقع هدفگذاری هدفهای سطح متوسط رو انتخاب میکنن. این افراد هدفهای سطح بالا رو انتخاب نمیکنن، چون ممکنه برای رسیدن به هدف ریسک سنگینی بکنن و در این صورت تمام موفقیتی رو که به دست آوردن از دست بدن.
هدفهای سطح پایین هم انتخاب نمیکنن، چون که بعد از رسیدن به هدف، موفقیت شغلی زیادی رو حس نمیکنن. برای همین هم هستش که نه بردهای سنگینی دارن و نه باختهای سنگین و به عبارت دیگه میشه گفت این افراد کارهای خیلی ساده و یا کارهای خیلی سخت رو انجام نمیدن!
به شانس هیچ اعتقادی ندارن!
افرادی که تمایل به کسب موفقیتِ تقویت شدهای دارن به شانس هیچ اعتقادی ندارن و رسیدن به موفقیت شغلی و دست پیدا کردن به این نیاز رو حاصل میزان تلاش فرد میدونن نه شانس! این افراد سعی میکنن با مشکلات رو به رو بشن و هیچوقت مشکلاتشون رو به حساب شانس نمیزارن.
مدیریت طلب هستن:
این افراد معمولا دوست دارن طرف کارهایی برن که خودشون مدیر باشن. چون که دوست دارن نتیجه کارشون و موفقیتشون شخصی باشه و خودشون شخصا به موفقیت دست پیدا کنن.
بیشترین وقتشون رو برای فکر کردن میزارن:
این افراد همچنین بیشتر وقت خودشون رو برای فکر کردن صرف میکنن. به خاطر همینه که انگیزه کسب موفقیت در این افراد بالاتره و همین باعث میشه زودتر به موفقیت دست پیدا کنن. در واقع هر جا که فکر بیشتری باشه احتمال موفقیت شغلی در اون بالاتر میره!
یک مدیر موفق برای این که به موفقیت شغلی دست پیدا کنه باید چکار کنه؟
یک مدیر موفق برای رسیدن به موفقیت باید به افراد و پرسنلش نیاز به کسب موفقیت رو آموزش بده و تمام تلاشش رو بکنه تا این حس رو درون این افراد پرورش بده. درسته که افراد تغییرات رو دوست ندارن اما سازمانها و شرکتها باید بتونن رفتار این افراد رو تغییر بدن. چون؛ پویایی، جزئی از ماهیت کار هستش.
افرادی که تمایل بیشتری به دست پیدا کردن به موفقیت شغلی دارن، با تشویق کردن، عملکرد بهتری خواهند داشت. به خاطر این که این افراد همیشه دوست دارن امور محوله رو بهتر کنن. حالا اگه مدیر از این افراد به عنوان پرسنل کاری استفاده کنه و به اونها پاداش بده و یا حقوقشون رو افزایش بده هم خودش به موفقیت شغلی میرسه و هم تمایل به موفقیت رو در افراد افزایش میده!
و در آخر:
همونطور که گفتیم از نظر دیوید مک کللند، سه نیاز در افراد هستش که با تقویت این نیازها افراد میتونن زندگی خوبی داشته باشن. در واقع میشه گفت این نیاز درون همه افراد وجود داره و فقط کافیه این نیازها رو تقویتشون کرد.
این نیازها شامل نیاز به موفقیت، نیاز به قدرت و نیاز به رابطه هستش که ما درباره نیاز به موفقیت در این مقاله صحبت کردیم. گفتیم که کسانی که تمایل بیشتری برای دست پیدا کردن به موفقیت شغلی دارن معمولا در هدفگذاریهاشون دقت میکنن برای همین هم برد و باختهای سنگینی ندارند.
این افراد به شانس هیچ اعتقادی ندارن و به جای این که شکستها و مشکلاتشون رو به حساب شانس بزارن اونها رو حل میکنن. این افراد مدیریت طلبن و دوست دارن شخصا موفق بشن. ویژگی دیگر و مهم این افراد اینه که بیشتر فکر میکنن .برای همین هم عملکرد بهتری در انجام کارها دارن. حالا اگه مدیران و سازمانها از این افراد به عنوان پرسنلشون استفاده کنن بی شک به موفقیت شغلی دست پیدا میکنند.