
جعبه ی اسکینر
پیش از صحبت درباره ی صبوری و موفقیت به بیان آزمایش جعبه ی اسکینر می پردازیم. بدین ترتیب که یک موش را داخل یک که یک اهرم و یک کاسه ی غذا در آن تعبیه شده بود قرار می دادند. موش دور تا دور جعبه می چرخید و نمی دانست که اوضاع از چه قرار است. خیلی اتفاقی اهرم را می فشرد و در نتیجه یک شیرینی در داخل کاسه می افتاد. از آن جا که موش ها عاشق غذا هستند خیلی سریع یاد می گرفت که فشردن اهرم یعنی به دست آوردن غذا و به فشردن اهرم بارها و بارها ادامه می داد. اما از یک جایی به بعد دیگر به او شیرینی نمی دادند. لذا موش اهرم را فشار می داد تا به غذایی که لایق آن است برسد اما چنین نمی شد. در آخر موش تسلیم شده و خسته و ناامید می شد.
جعبه ی اسکینر، یک موضوع اساسی در رفتار انسان ها را نیز نشان می دهد. اگر چیزی احساس خوبی به انسان دهد، انسان آن را آنقدر تکرار می کند تا نهایتا در او احساس استحقاق شکل گیرد. در سیستم پیش فرض ذهن انسان ها این تصور وجود دارد که اگر از کاری لذتی می بریم پس از مدتی، خود را لایق آن لذت می دانیم. اگر این لذت از ما گرفته شود خشمگین می شویم.

زندگی امروز پر از جعبه ی اسکینر است. مثل گوشی های موبایل، تلویزیون، شبکه های اجتماعی، رستوران ها مختلف و خیلی چیزهای دیگر. بدین ترتیب در زندگی های امروزی، هر روز فشردن یک اهرم یک لذت جدید به دست می آوریم. هرچه لذت بیشتر باشد در صورت عدم دریافت، صبوری کمتری داریم و خشم بیشتری. مثلا در اگر راننده ی تاکسی آهسته حرکت می کند یا سفارش غذا دیر می رسد به خود حق می دهیم تا به او حمله کنیم.
صبوری چیست؟
صبوری تنها توانایی انتظار برای رسیدن به پاداش نیست، بلکه نگرشی است که درباره ی پاداش داریم. یعنی شما می توانید برای رسیدن پیتزا به خانه ی خود منتظر بمانید. اما آیا با صبوری و آرامش منتظر هستید و تا زمان رسیدن پیتزا وقت خود را به مطالعه می پردازید یا عجولانه و خشمگین دور خانه می چرخید و دائما با رستوران تماس می گیرید. واضح است که روش اول برایتان مناسب تر است.
شرایط زندگی امروز با توجه به تکنولوژی ها و پیشرفت های مختلف علمی و ابزاری، انسان را به سمتی سوق می دهد که هر چه اراده کند سریع در اختیارش قرار بگیرد و قدرت صبوری را ضعیف می کند. پس در این اوضاع چگونه می توان صبورتر شد؟
آرام بودن را بیاموزید!
پاسکال فیلسوف فرانسوی می گوید: تمام مشکلات بشر از عدم توانایی در سکوت نشستن نشات می گیرد. بهتر است در روز ده تا پانزده دقیقه زمان گذاشته و در سکوت بنشینید. بدون تلویزیون، موزیک، موبایل و هیچ چیز دیگر. فقط شما و افکارتان. البته پیاده روی بدون هیچ چیز نیز مناسب است. اگر امتحان کنید حتما وضوح افکار خود را حس می کنید.

خودآگاهی به خود و عجول بودن
به خودتان دقت کنید. آیا از ریختن خرده نان ها روی میز ناراحت هستید؟ آیا احساس می کنید کسی به شما توجه نمی کند؟ آیا از سرعت کم ماشین جلویی عصبانی هستید؟ آیا از این که باید هر روز سر کار بروی ناراحت هستید؟ در سکوت خود می توانید افکار و احساسات واقعی و واکنش های خودکاری که بروز می دهید را تحت نظر بگیرید. بخش زیادی از عجله ی ما مربوط به حس استحقاق است. یعنی ما به خود حق می دهیم تا فکر کنیم همه چیز باید طبق انتظار ما پیش رود. حال آنکه ما از درون دیگران بی خبریم. شاید کسی که نان ها را روی میز ریخته است حتی متوجه آن نشده باشد. یا راننده ی جلویی ما توانایی حرکت با سرعت بیشتر را نداشته باشد.
درک ارزش واقعی زمان
انتظار یعنی تجربه ی دوره ی زمانی مشخص بدون هیچ پاداشی. اما تصور بیرونی بودن پاداش را از ذهن خود بیرون کنید. زیرا این تصور تمام دوران زندگی شما را به کامتان تلخ می کند. پاداش یک امر درونی است. اگر از افکار خود لذت می برید و به خودتان و جهان پیرامون همان گونه که هست نگاه می کنید هر لحظه در حال دریافت پاداش هستید. پاداش های واقعی، پاداش هایی هستند که به زندگی ما معنا می بخشند و این معنا را می توان در هر چیز و هر جا یافت.