
جان بارگ و نظریه ی اثر آفتاب پرست
جان بارگ یکی از اساتید ممتاز دانشگاه Yale است. او برای اثبات نظریه ی خود با نام اثر آفتاب پرست The Chameleon Effect آزمایش هایی ترتیب داد. فرضیه ی اصلی او از این ایده نشات می گرفت که انسان ها به طور طبیعی وقتی در روابط خود با دیگران به درجه ای از دوستی و صمیمیت می رسند، شروع به تقلید رفتارهای یکدیگر می کنند. هر چه میزان دوستی و صمیمیت بیشتر باشد میزان تقلید نیز بیشتر می شود. همین امر سبب می شود که بیشتر از هم حمایت کرده و صمیمیت بیشتری حاصل شود.
بدین ترتیب یک چرخه ی دوستی و تعامل برقرار می شود. مجله ی موفقیت و سلامت آبی شما را به مطالعه ی این آزمایش ها دعوت می کند.
آزمایش شماره ی یک
هدف از این آزمایش این بود که آیا تقلید از رفتارها و زبان بدن طرف مقابل در انسان ها، ناخودآگاه شکل می گیرد یا نه؟
در این آزمایش هر شرکت کننده باید در دو مرحله وارد یک اتاق می شد و نظر خود را درباره ی یک تابلوی نقاشی بیان می کرد. البته به همه ی شرکت کنندگان گفته بودند که قرار است به بهترین توصیف جایزه ای اهدا شود و آن ها کاملا از قصد آزمایشگران بی اطلاع بودند. در هر دو مرحله ای که شرکت کننده وارد اتاق می شد یک آزمایشگر نیز وجود داشت که مانند یک شرکت کننده نقش بازی می کرد.
در مرحله ی اول پرجنب و جوش ظاهر شده و دائما پاهای خود را تکان می داد و صورتش را می مالید و یا لبخند می زد. در مرحله ی دوم هیچ رفتار خاصی بروز نداده و خنثی عمل می کرد. همه ی این مراحل را نیز دوربین مدار بسته ضبط می کرد.
نتیجه: در مرحله ی اول که شرکت کننده ها وارد اتاق می شدند هنگام توصیف تابلو مانند طرف مقابل پرجنب و جوش ظاهر شده و همان حرکات او را تکرار می کردند و در مرحله ی دوم به طرز عجیبی خنثی عمل می کردند. پس نظریه ی اثر آفتاب پرست یک قدم جلو رفت.
آزمایش شماره ی دو:
هدف از این آزمایش این بود که آیا تقلید از رفتارها و حرکات افراد باعث ایجاد صمیمیت بیشتر بین آن ها می شود یا خیر؟
این آزمایش شبیه به آزمایش قبلی بود با این تفاوت که این بار برای گروه اول، شخص آزمایشگری که خود را به عنوان یک شرکت کننده معرفی می کرد، بدون این که نظر شرکت کننده ی واقعی را جلب کند یا هیچ گونه ارتباطی، حتی ارتباط چشمی با او برقرار کند شروع می کرد به تقلید از حرکات شرکت کننده ی واقعی. برای گروه دوم نیز او هیچ کاری نمی کرد و رفتارها را تقلید نمی کرد.
بعد از پایان کار آن ها از هم جدا شده و نفر سومی به عنوان مصاحبه گر از شرکت کننده ی واقعی سوالاتی می پرسید.
در این هنگام آزمایشگر که رفتارها را تقلید می کرد حضور نداشت.
سوالات از این قرار بودند. تا چه حد از تعامل با طرف مقابل لذت برده اید؟ آیا تمایلی به شرکت در یک چالش دیگر همراه او دارید؟ آیا تمایلی به شناخت بیش تر او و ادامه ی رابطه با او دارید؟
نتیجه: افراد گروه اول بدون این که از نیت و هدف اصلی آزمایش و آزمایش گر اطلاعی داشته باشند تمایل خود را برای ادامه ی ارتباط با طرف مقابل خود ابراز می کردند اما در گروه دوم این تمایل به مراتب کمتر بود. در نتیجه ی این آزمایش مشخص می شود که در تعاملات و روابط، اگر طرفین رابطه رفتارها و حرکات مشابهی انجام دهند به صورت کاملا ناخود آگاه رابطه ی محکم تری بین آن ها شکل خواهد گرفت. گویی تعامل و تکامل عمل تقلید را طوری در وجود ما قرار داده است تا به کمک آن حس اعتماد و صمیمیت را در دیگران ایجاد کنیم. این آزمایش نیز نظریه ی اثر آفتاب پرست را محکم تر کرد.
در پی تحقیقات انجام شده در رابطه با نظریه ی اثر آفتاب پرست مشخص شد که افراد دارای هوش هیجانی بالاتر، تعاملات اجتماعی بهتری نیز دارند. چرا که به خوبی از رفتارها و حرکات طرف مقابل الگو گرفته و آن ها را در رفتار خود بازتاب می دهند. پس تقلید از رفتار دیگران باعث ایجاد روابط موثرتر می شود.