
آلبرت انیشتین یک دانشمند و فیزیکدان مشهور است که نظریه ی نسبیت او شهرت زیادی دارد. از ویژگی های بارز این انسان بزرگ وجدان کاری بالای او بوده است. مجله ی موفقیت و سلامت آبی شما را دعوت می کند تا با مطالعه ی داستان زیر به وجدان کاری انیشتین پی ببرید.
عکاسی رالف مورس از وجدان کاری انیشتین
رالف مورس عکاس مجله ی لایف در امریکا بود. روز مرگ آلبرت انیشتین، زمانی که تلفن دفترش به صدا درآمد و خبر را شنید، خیلی سریع به سمت پرینستون در نیوجرسی حرکت کرد. او می دانست که این خبر به سرعت پخش می شود و او 150 کیلومتر با محل مورد نظر فاصله دارد. فقط به این فکر می کرد که باید سریع و پیش از رسیدن دیگران به محل برسد. او در خاطراتش این طور می نویسد:
انیشتین در بیمارستان پرینستون مرد، برای همین هم اول به بیمارستان رفتم. اما وقتی رسیدم با انبوهی از خبرنگاران و عکاسان و طرفداران مواجه شدم. بنابراین تصمیم گرفتم مسیرم رو به سمت دفتر کار انیشتین در انستیتو مطالعات پیشرفته پرینستون تغییر دهم. سر راه یک بسته شکلات گران قیمت خریدم. چون با خودم فکر کردم شاید آنجا از ورود من ممانعت شود. پس برای ورود با هدیه دادن این بسته ی شکلات اجازه ی ورود را دریافت می کنم. داخل ساختمان شدم و با دادن شکلات به مدیر آن جا اجازه ی ورود به اتاق انیشتین را گرفتم. وارد اتاق شدم.
مورس از میز کار انیشتین که آخرین ساعات زندگی خود را پشت آن میز گذرانده بود عکس گرفت. تا آن زمان هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که این عکس مورس، آخرین عکس مربوط به آلبرت انیشتین پیش از دفن جسد او باشد.
انیشتین سال ها به بیماری آنوریسم آئورت شکمی مبتلا بود. علت مرگ او نیز همین پارگی آنوریسم و خونریزی داخلی بود. او در سال 1948 میلادی یعنی هفت سال پیش از مرگش برای درمان این بیماری جراحی شده بود. پزشکش بیان کرده بود که آلبرت انیشتین، سال ها از درد شکمی شدید رنج می برد. درد شکمی که هر سه تا چهار ماه یکبار به مدت سه تا چهار روز طول کشیده و با تهوع و استفراغ شدید همراه بود. اما جالب است بدانید که در همین مدت یعنی در سال های 1950 تا 1955 میلادی، مقالات علمی زیادی را به چاپ رسانده است. وجدان کاری او در حدی بود که روز مرگش در حال کار روی متن سخنرانی بود که قرار بود از تلویزیون پخش شود. او پیش نویس سخنرانی را به بیمارستان برده بود اما متن آن برای همیشه ناقص ماند.
سخن عمیق آلبرت انیشتین
آلبرت انیشتین یک سخن عمیق دارد. او می گوید به جای این که به دنبال موفقیت باشید به دنبال ارزش آفرینی باشید. نظریه ی نسبیت انیشتین که خدمتی بزرگ به پیشرفت علم بود، در سال 1951 میلادی منتشر شد. انیشتین در سال 1921 میلادی موفق به دریافت جایزه ی نوبل شده بود اما به جای این که به کارهای خود پایان دهد، سی سال دیگر نیز تلاش و کار کرد و این نظریه را به جامعه ی بشری تقدیم کرد. او با وجود دردی که داشت حتی تا لحظه ی مرگ نیز به افتخارات گذشته ی خود تکیه نکرد و همچنان به کارش ادامه داد. وجدان کاری انیشتین در همین جای داستان کاملا مشهود است.
درون هر آدمی یک هدیه برای به اشتراک گذاری با دنیا وجود دارد. این هدیه نه تنها به دنیا برای بهتر شدن کمک می کند بلکه سبب شور و اشتیاق درونی خود انسان نیز می شود. این هدیه همان چیزی است که تا لحظه ی مرگ حاضر به دنبال کردنش باشی. این هدیه می تواند در وجود انیشتین و وجدان کاری باشد یا حتی توجهی که به نزدیکان خود دارید. مهم نیست که چه چیزی به دنیا عرضه می کنید مهم این است که عرضه ای وجود داشته باشد. فقط از دنیایی که دیگران خلق می کنند بهره نبرید.
پزشک انیشتین در آخرین لحظات عمر او برای به تعویق انداختن مرگش با او یک پیشنهاد داد. روش جراحی جدیدی که هنوز اثبات نشده بود. اما انیشتین نپذیرفت و گفت من سهم خودم را در این دنیا انجام داده ام و وقت رفتن من است. من این کار را با ظرافت تمام انجام داده و از این دنیا می روم.
درست است که ما نمی توانیم ارزش کاری که برای دنیا انجام می دهیم را پیش بینی کنیم اما باید کاری را که انجام می دهیم به نحو احسن به سرانجام رسانیم و وجدان کاری داشته باشیم.